سازمان مجاهدين خلق و جنبش سبز

نوامبر 25, 2009 by

من هیچوقت نسبت به سازمان مجاهدین خلق اطلاعات کاملی نداشتم و البته این را ضعف خود نمی دانم. با توجه به اینکه طرز فکر ایدئولوژیکی من و اطرافیان کاملا با این دوستان متفاوت بود و البته هیچ یک از طرفداران مطلع این گروه در بین اطرافیان من نبود و هر کس از این دوستان که با من هم صحبت میشد انقدر بی منطق از این سازمان دفاع می کرد و دائم همه چیز را به صحرای کربلا ربط میداد هیچ وقت آنچه باید دستگیرم نشد. در مورد اطلاعات رسیدم از کانالهای جمهوری اسلامی هم که همه بهتر میدانیم که چه جو سازی و دروغپردازیهایی برای خراب کردن مخالفین خود که انجام نمیدهند ولی در عین حال به هیچ عنوان احساس خوبی نیز نسبت به این گروه نداشتم. البته بارها از اطرافیان که بیشتر از من نسبت به این گروه اطلاع داشتند سوالاتی پرسیده بودم ولی همیشه به دنبال یک طرفدار مطلع و منطقی این سازمان می گشتم تا بیشتر در مورد اعتقاداتشان و آنچه قبل و بعد از انقلاب انجام داده اند یا ما فکر می کنیم که انجام داده اند آشنا شوم.

 چندی پیش توسط یکی از دوستان که نمیشناختمشان و احیانا من رو در لیست یکی از دوستان مشترکمان دیده بودند، در فیس بوک درخواست دوستی دریافت کردم. با توجه به حساسیتم جهت جلوگیری از تنشی که در اثر بحثها درمحیط عمومی فیس بوک بوجود می آید ابتدا سعی کردم ایشان را بهتر بشناسم در نتیجه سری به صفحه ایشان زدم و متوجه شدم که ایشان از طرفداران پر و پا قرص سازمان مجاهدین خلق هستند. لذا در یک پیام خصوصی و با کلی عذر خواهی این دعوت را نپذیرفتم و البته جهت آشنایی بهتر با طرز فکر این جریان در خواست کردم که ارتباطمان به صورت پیام های خصوصی ادامه پیدا کند تا بهتر همدیگر با بشناسیم و شاید در آینده با شناخت بهتر امکان ارتباط بهتر و نزدیکتر بین ما به وجود بیاید.

 بعد از پایان این مباحثه که شاید بی نتیجه و یا شاید بسیار نتیجه بخش باشد فکر کردم که بد نیست متن آن را برای اطلاع و نظر خواهی از دیگران در اینجا بگذارم. پس خوشحال می شوم که این متن را بخوانید و من را از نظر خود مطلع سازید.

  طرفدار سازمان مجاهدین خلق : خواهش دارم، دیدگاه ما تنها در مرزبندی با رژیم جانی شاید فرق کنه و نه چیز دیگری. در این صورت حق با شما خواهد بود. موفق و پیروز باشید.

سین الف:

سلام، مرزبندی با رژیم جانی رو من متوجه نشدم یعنی چه اگر برای من توضیح دهید ممنون میشم

در مورد اینکه این رژیم یا نظام یا هر چیز دیگه ای که هر کس دیگه ای بهش میگه جنایتهای زیادی علیه مردم خودش کرده شکی نیست. ولی من معتقدم که یک سری رفتارهایی توسط قسمتی از اپوزوسیون در دهه شصت انجام شد که نفت روی آتش ریخت و بهونه دست اینها داد که جنایتهاشون رو بیشتر و بیشتر کنند.

من شخصا نه وابستگی به هیچ گروه سیاسی داخلی و خارجی دارم نه خودم رو در مقام تایید یا رد کامل جمهوری اسلامی میگذارم. ولی معتقدم کسی که در مقابل یک سیستم غیر دمکراتیک به خشونت دست می زنه خودش به دموکراسی معتقد نیست پس دفاع ازشون ارزشی نداره. البته به عنوان یک انسان و یک ایرانی معتقدم که همه افراد باید حق داشته باشند که در فعالیتهای سیاسی شرکت کنند، رای بدند و رای بگیرند ولی این هیچ تناقضی با محاکمه هر کسی که به مردم ایران و به کشور خیانت کرده نداره. همه اونهایی که جنایت یا خیانتی کردند باید محاکمه عادلانه بشند و اگر جرم اثبات شد به سزای اعمالشون برسند. در این میان کسانی هستند که احتمالا در جنایت یا جنایتهایی دست داشته اند ولی بعدا هزینه آن رو پرداخته اند که احتمالا دادگاه با این افراد با نرمش بیشتری برخورد مکنه مثل حجاریان ولی من تصور نمی کنم خانم رجوی جزو این افراد باشن.

البته من اینهارو گفتم که شاید حداقل امکان بحث باز بشه بیشتر با دیدگاه های هم آشنا بشیم. شایدم به جایی رسیدیم که تونستیم با وجود اختلاف عقیده دوستان خوبی برای هم باشیم. که البته این برای من افتخاریه.

 

طرفدار سازمان مجاهدین خلق :

 دوست گرامي, باتشكر ازاينكه به قول خودتون با ذكر نظرگاههاي اصلي خودتون و به قول من ”مرزبندي با رژيم” بحث را بازكرديد.اجازه بفرماييد بنده نيز چند نكته به نظرات شما اضافه كنم:

– رژيم ضد بشري ضد زن و ضد تمدن خميني كه اكنون توسط ولي فقيه رژيم و تحت عنوان ولايت سفياني اسلام نما درحال حكومت است تعيين تكليف شده , نه توسط بنده و نه توسط مجاهدين و نه توسط شما يا افراد ديگر..نكته مهم اين است كه اين تعيين تكليف يك روند تاريخي 29 ساله طي كرد كه آغازگرش همان مجاهدين بودند و بخشي ازچريكهاي فدايي كه قيمت آنرا نيز با پرداخت 12000 تن ازبهترين روشنفكران, انساندوستان, زنان و مردان و جوانان اين مرز و بوم پرداختند. البته كه اين روند تاريخي آنگونه كه بايد براي مردم ما به صورت واقعي اش نه بيان شده و نه جايي ثتب شده است و حتي به دليل چهره سوزي و فحاشي هاي تاريخي اخوندي لگد مال شده است. اميدوارم كه حقيقت بعدها مشخص تر شود

– درمورد مرزبندي بايد گفت: آنكس كه دستش درجنايت به هرگونه كه باشد (چه لفظي چه عملي) باشد و يا به هرترتيب به لحاظ لژستيكي به عمر اين رژيم كمك رساني ميكند او نيز جزيي ازاين رژيم است. 

– آنكه تصميم گرفته كه خود را ازاين جنايات جدا كرده و ازاين رژيم فاصله بگيرد, همانگونه كه ازيك هفته بعد از20 ژوين و سالها قبل توسط اتقاقا همين مجاهدين و رهبري اش و ازجمله خانم رجوي نيز تاكيد شده بوده, صد قدم به صفوف ملت ايران نزديك تر شده است. اما ..اما اين كندن قيمت دارد. قيمت آن نيز مشخص است. يكي مانند اقاي منتظري است كه سالها قبل قيمت فاصله گرفتن ازجنايات را پرداخت و با محكوم كردن قتل عام زندانيان سياسي و همچنين نسل كشي مجاهدين بوضوح سالها تبعيد و لعن و نرفين به جان خريد و يا اكنون نيز با خطر مواجه ميشود ..يكي ديگر است كه درآن زمان سكوت برگزيده ..درسوراخ رفته و يا بعضا حتما كمك كرده است و هم ا كنون لباس ندامت نيز بتن كرده ..بنظر شما اين گونه افراد كه درظاهر شعارهاي انقلابي ميدهند اما دست مبارك درجيب خود براي پرداخت قيمت ازجيب خود نمي كنند را چه بايد كرد؟ جالب اينكه برخي ازاين افراد حتي با حالتي خاص سبز ميشوند .. و تركه سبز مردم قهرمان مان را كه دركوچه و خيابان ازتن و جان و احساس خود قيمت ميدهند را به تن مي زنند… 

– با شما موافق هستم. اتقاقا خانم رجوي گفته بوده است كه حتي اگر اقاي موسوي نيز ازخامنه اي جاني فاصله گرفت …ما ازوي به همان ميزان حمايت خواهيم كرد ..چرا؟ چون آمال و آرزوي ما چيزي چز استقرار آزادي و دموكراسي نبوده و نيست.

– مجاهدين و آقاي رجوي درنشست بزرگي بلافاصله بعد ازافشاگري هاي جناحهاي مختلف رژيم درحين انتخابات جعلي قبلي مشخص كردند كه ” دنبال نه قدرت هستند و نه حكومت” ..هيچوقت هم نبوده اند. آنها وعده خود را درخاك خاوران آنهم درچادرهاي خود گذاشتند.. نه مال ميخواهد نه موقعيت ..اگر ميخواستند وقتي خميني به آنها پيشنهاد داد آنهم درسالهاي قبل ازاينكه چهره دجالگرانه اش افشا شود ..اين پيشنهاد را مي پذيرفتند..

-بنابراين دراين نقطه با شما موافق هستم. پينشهاد هم فردي است و نه ازروي تمايل سياسي و آنهم اين است كه : تا زماني كه هركس ازاين رژيم دجال درعمل و نه درشعار فاصله گرفت .. با سر به حمايت ازوي بايد رفت. 

ازصحبت با شما خوشحال شدم. من كه هم نام و هم تمايلات سياسي ام مشخص است. اگر مايل هستيد ميتوانيد شما نيز خودتون را معرفي كنيد .اگر نه ..به هرحال حوشخال شدم.

 سین الف:

متاسفانه شما همانگونه که من از اول انتظار داشتم با روش تهمت مستقیم و تندرویهایی که همیشه از افراد طرفدار ایده سیاسی مجاهدین دیده بودم می خواهید من را به زیر بکشید به جای اینکه خود را ثابت کنید. شما من را متهم به بی سوادی و بی اطلاعی از آنچه بر جریان انقلاب و مجاهدین گدشت می کنید بی اینکه به قول خودتان حتی بدانید من چه دیدگاه سیاسی ای دارم. متاسفانه باز همانگونه که بارها از همفکران شما دیده بودم و البته بیشتر متاسفانه خواهم دید شما خود را صاحب این انقلاب می دانید (درست مانند همینها که الان در قدرت هستند) و آغاز گر تمام تحولات گذشته بی اینکه واقعیت جامعه ایران را به درستی لمس کرده باشید. من نمیدانم شما الان در کجا زندگی می کنید ولی اگر در ایران و در جامعه ایرانی زندگی می کردید می دانستید که مجاهدین به درست یا غلط اگر بیشتر از احمدی نژاد نزد مردم ایران منفور نباشند کمتر نیستند. و هیچ جریانی نمی تواند بدون مردم ادعای جریان سازی کند و این دقیقا کاریست که احمدی نژاد و دار و دسته خامنه ای دارند انجام می دهند پس فرق شما با آنها چیست؟ تنها و تنها اینکه در قدرت نیستید که اگر بودید کم از اینها نداشتید.
از عدم تمایل به قدرت حرف زدید خواستم بپرسم پس رهبر خود خوانده و زئیس جمهور خود خوانده مقاومت مردم ایران کیست؟ ایا کسی که خود را رئیس جمهور مقاومت مردم ایران می داند به قدرت چشمی ندارد؟ شما خود را نماینده مقاومت مردم ایران می دانید با اینکه من اطمینان صد در صد دارم که اگر از 10 نفر از مردم ایران به صورت تصادفی بپرسید که مجاهدین خوبند یا بد اعلام نفرت نکند شانس آوردید. باز هم تاکید می کنم که درست یا غلط بودن آن امری دیگرست.

جایی جانیان را کسانی دانستید که به هر نحو به بودن این رژیم دجال کمک کردند. البته من در تمام انتخابات ریاست جمهوری از زمانی که به سن قانونی رسیدم شرکت کردم و البته خیلی دیگر از مردم ایران. با توجه به موضع گیریهای قبلی سازمان مجاهدین پس همه ما جانی هستیم و باید محاکمه شویم. راستی حکم شما برای این جانیهای ضد بشری ضد زن چیست؟ شما هم اشد مجازات اعدام را برایشان در نظر میگیرید؟ نگویید نه که از نفرتی که در تک تک کلماتتان هست مشخص است که غیر از مرگ همه این افراد را نمی خواهید.
در آخر خدمتتان بگویم که مردم ایران سالهاست که راهشان را با اعمال خشونت آمیز (مانند آنچه همیشه سازمان مجاهدین به آن اعتقاد داشته) جدا کرده اند و ترچیح داده اند که با استفاده از ابزار دموکراسی، جلوی حرکات غیر دموکراتیک این رژیم را یگیرند. نمونه بارز آن شرکت مردم در انتخابات اخیر و اعتراضات صلح جویانه آنها بعد از اعلام نتیجه آن بود. در نظر داشته باشید که حتی شرکت در تظاهرات از ابزارهای دموکراتیک است.

من فکر می کنم که خیلی خوب است که رهبران سازمان مجاهدین با خود و با طرفدارانشان صادق باشند و بدانند که این خاتمی همان خاتمی است که 10 سال پیش به طرف دفترش راکت پرتاب کردند و الان از او حمایت می کنند و تنها کاری که مجاهدین در حرکت آزادی و دمکراسی خواهی مردم ایران در 30 سال گذشته انجام داده اند، به تاخیر انداختن نتیجه آن بوده است.
اسم من اصلا مهم نیست. تمایلات سیاسی من هم دقیقا مشخص است. یکبار دیگر متن فوق را بخوانید

  

طرفدار سازمان مجاهدین خلق :

دوست گرامي , باتشكر ازپاسختان . 

باتاسف بايد بگم كه فكر نمي كنم شما متن نوشته مرا دقيق خوانده باشيد. چون درمتن مرزبندي با رژيم به هيچوجه شامل بحث انتخابات افراد نبوده و نيست .. شايد هم البته مشكل نه به شما و نه به ما برگردد.

براي من كاملا طبيعي است

.
ازآنجا كه 30 سال است اين رژيم چيزي جزفحاشي و دروغ درمورد مجاهدين و طيف هوادارش نشر نكرده ..آنچه كه شما ميگوييد برايم طبيعي است و باوركنيد به هيچوجه به شما نمي گيرم. 

اما حرف مرا جدي بگيريد كه ما و حتي طيف هوادار مجاهدين همگي عزم جزم كرديم كه تا ”هستم و هست ..مبارزه است و تغيير رژيم منحوس درايران” ولي اينكه چه درآينده است؟ ..آنرا برعهده مردم قهرمان مان خواهيم گذاشت و غير ازاين هم نبوده و نيست.
همه اين بحثها ماده بيروني داردو بحث شعار و يا برداشت و احساس نيست. 

حرف جدي است ..بيروني شده و پاي آنهم ايستاده ايم. ما عهد خود را تنها براي رهايي مردممان و سپس اگر مردم درست بدانند , دربازسازي وطنمان بستيم. وعده ما ”خاك خاوران است” آنهم درچادرهاي خودمان. اينكه مردم فحاشي كنند , سرببرند و يا هرچه ديگر ..ما برنظرات مردم قهرمانمان احترام ميگذاريم ولي ازدو اصل كوتاه نمياييم: آزادي و دموكراسي .كه اين هم ماده دارد و درماده و عمل بيان ميشود.بنابراين ما بسيار شفاف بوده و هستيم و هيچ كارخلاف عليه منافع مردمان انجام نداديم كه سربزير باشيم ..درمورد تك تك تصميم گيريها و اقدامات دلايل اصولي و سند داريم و درمورد آنها نيزسربلند هستيم. اتقاقا درآينده و با مرور تاريخ واقعي آنچه كه ازسال 1955 به بعد رخ داد مشخص خواهد شد كه ..بله .. طيفي كه قيمت رهايي مردم راداد و پاي حرفش ايستاد وزير بار منافع كوتاه مدت نرف چه ها كه برش نگذشت …فرداي آزادي ميهنمان ..خودمان پيشا پيش حرف دل را خواهيم زد و برعهده مردممان ميگذاريم.. پس دوستم هيچ نگراني نداريم و حي و حاضريم .
. ماده اين است كه ما هميشه قيمت خواهيم داد. چون عميقا به آزادي و دموكراسي عقيده داريم. ايا شما فكر مي كنيد كه من نسبت به شما ابهامي داشتم؟ و يا چه ضرورتي داشت كه شما را به دوستي دعوت كنم. ما كه عليرغم 11ميليون دولار هزينه رژيم دجال براي لگد مال كردنمان درخارج و عينا درداخل ايران , 30 سال است فعاليت و افشاگري ميكنيم و فكر كنم شما نيز ميدانيد تاكنون تاثيرات اين فعاليت روي تغيير سياستهاي مماشات گرانه و كمك به همين رژيم كه شما مي گوييد كم كه نبوده بلكه تعيين كننده بوده است. اما سوال اين است كه پيشنهاد ميكنم دررابطه با آن كمي فكركنيد..

اگر جملات شما كاملا درست باشد ..چه نيازي است كه من با شما كه ميدانم و اشراف دارم وارد صحبت بشوم؟
درود برهركس كه قدمي برعليه اين رژيم دجال بردارد و يا به نفع مردممان نفس بكشد ..

به هرحال ممنون ازپاسختان ..(كه دوبار خواندم). تشكر

 

سین الف

سلام،

باید اعتراف کنم که تا زمانی که شما من را (که حداقل 10 سال است حتی برای تماشای فوتبال پای تلویزیون جمهوری اسلامی نمینشنم ) متهم به شستشوی مغزی شدن توسط تبلیغلات جمهوری اسلامی می کنید فکر نمی کنم این بحث به جایی برسد. حال اگر واقعا مطلب شما درست باشد چرا من با تمام انقاداتی که نسبت به جریانات مختلف سیاسی دارم نظر مشابهی در مورد آقای کیانوری و دیگر رهبران حرب توده، آقایان بازرگان و یزدی و سحابی و دیگر رهبران نهضت آزادی، آقایان خاتمی و نوری و حجاریان و دیگر رهبران خزب مشارکت و دیگران که همگی و همگی شاید حداقل در سالهای اخیر بارها بیشتر از سازمان مجاهدین خلق دچار تبلیغات منقی رژیم شده اند ندارم؟

سوالی که من در نامه قبلی پرسیدم و البته شما با وجود دوبار خواندن آن از پاسخ دادن به آن خود داری کردید این است که آیا درست است سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در همان سال 60 شروع به انجام متعدد اقدامات تروریستی علیه عناصر جمهوری اسلامی (هر چند مجرمین علیه بشریت) کرده است یا نه؟ و آیا شما ترور را روشی دمکراتیک می دانید؟ یا برای رسیدن به یک نظام دمکراتیک روش مبارزه غیر دمکراتیک را مناسب تر می دانید!؟

باز هم با قدر دانی از خواست شما برای استقرار یک نظام کاملا دمکراتیک در ایران به اطلاع می رساند که مردم ایران روش کاملا دمکراتیک را برای رسیدن به دمکراسی واقعی انتخاب کرده اند با این اصل که یک نظام وابسته به قوانین جاری آن مملکت است و خوبی و بدی یک رژیم به خوبی و بدی و دمکراتیک بودن قوانین موجود در آن بستگی دارد و کلیه قوانین با روشهای دمکراتیک قابل تغییر و اصلاح هستند ولی با روشهای غیر دمکراتیک هیچ تضمینی وجود ندارد که مجددا یک نفر با فرصتطلبی بر موج احساسات مردم سوار و یک نوع دیکتاتوری جدید برای مردم ایجاد کند.

با تشکر

طرفدار سازمان مجاهدین خلق :

 

دوست گرامي,

اول اينكه بايد بگويم كه افرادي را كه شما نام برديد هيچگاه تهديد جدي براي اين رژيم سفاك نبوده و حتي همانگونه كه خود نيز به خوبي ميدانيد جزيي ازتاريخ اجرايي اين رژيم بوده اند و بعضا هم بدلايل مختلف كه خود بايد پاسخ گو باشند همگام حركت كرده اند .دشمن رژيم و تماميت آنچه كه انجام ميدهد بودن قيمت دارد دوست گرامي… شما همانگونه كه خود ميگوييد و اميدوارم پاي بر سخنان خود نگذاريد … هركس به دموكراسي وقاداربوده باشد محال است با رفتار و منش سياسي و البه ضد انساني اين رژيم رفتار همگون داشته باشد آنهم براي ساليان .. بوده اند افرادي كه خون به جگر خورده اند ولي به هيچ وجه قدم همگام با رژيم برنداشتند ..و اكنون نيز ازجيب خود قيمت آنرا با پذيرفتن درسياهچال مي پردازند ( نمونه دكتر ملكي ) .. بله ..

به عبارتي بوده اند آنهايي كه درايران بودند اما مخالف آنچه ميگذشته است ..و اكنون قيمت مخالفت خود را مي پردازند …
دوم : درمورد سوال شما درمورد ”سازمان انقلاب اسلامي ”..بايد بگويم شما ما را با يك عده اي پاسدار و ادم كش شايد اشتباه گرفتيد. سازمان مجاهدين خلق ايران ازسال 1979 تاسيس نشده است و با سازمان انقلاب اسلامي كه ازقاتلين مجاهدين بوده است متقاوت بوده و هست. تصور ميكردم كه دراين حد اشراف داشته باشيد اما بنظر ميايد كه بهتراست كمي توضيح بدهم:
سازمان مجاهدين خلق ايران درسال 1944 تاسيس شد .درآن زمان نيز يكي ازنيروهاي سازمان يافته غير مسلح و دانشگاهي بود و ازابتدا پيرو مهندس بازرگان بود و راه سوم او كه عليه ديكتاتوري بوده است. يك جبهه ملي. اما بعد به دليل اينكه وي نيزجواب گوي مشكلات عديده و سرخوردگي مبارزات 100 ساله ما نبود اين سازمان نو نهال راه سومي را برگزيد و آنهم انتخاب مبارزه ديناميك برعليه ديكتاتوري با شاخص ”خلق و ضدخلق” و نه ”مسلمان و غير ملسمان” بود. درآنزمان با بودن تعدادي ازنيروهاي ماركسيسم , امثال خميني و اخوندهاي دوره براي جذب شاه درميان توده ها فضاي مسلمان و غير مسلمان را دامن زده و تبليغ كرده بودند. بنابراين ازهمان زمان شاخص و مرزبندي ما دوجبهه بود…مردم و آنكه مردم كش است. 

پس دوست عزيز با چنين ايده ال و فلسفه اي هيچگاه اين سازمان دست به هيچ عملياتي نزده است كه مردم خودش را كه به آن عشق مي ورزد نشانه رود… 

اساسا علميات تروريستي توضيح مشخص خود را دنياي واژه ها دارد… چنين عملياتي ضد مردم است ..و هدف خود را مردم و ترس و وحشت ايجاد كردن درميان مردم ميداند.. درتاريخ مبارزاتي پر افتخار اين سازمان هيچ گاه اعضاي اصيل اين سازمان حتي هوادارانش وارد صحنه اي نشدند كه باعث صدمه مردم شود . كما اينكه بسياري ازتيمهاي مخفي درسالهاي 60 تا 67 دقيقا بدليل اينكه مردم مورد اثابت قرارنگيرند درتور مامورين رژيم دجال قرارميگرفتند.اسناد , خاطره ها و عكسها موجود است وبعد درزماندرست دراختيار مردم قرارخواهد گرفت. جهت اطلاع شما رژيم ضد بشري 7 سال است كه درتلاش است مجاهدين را در يك ليست كذا تروريستي درخارج نگه دارد. اين تلاش به دليل به وضوح بدليل اين بوده كه سازمان مجاهدين را تهديد اصلي خود ميداند و همواره گفته و مي گويد. اين رژيم دركدهاي خود و مصاحبه ها هيچگاه ازساير افرادي كه شما نام برديد بعنوان تهديد و منفاق و كذا نام نمي برد و برسر آنها درمذاكرت اتمي و غيره با همپالگي هاي خود وارد مذاكره نميشود.درحالي كه درمورد مجاهدين اين چنين نيست . مجاهدين براساس اسناد و حتي اخبار و حتي بحثهاي مطرح شده سخنگوهاي مختلف رژيم و اخوندها همواره برسرزبان به اصطلاح ديپلوماتهاي او بوده است به طوري كه درمواردي برخي پارلمانترها اظهار اشفتگي كردند ازميزاني كه اين رژيم دچار”مجاهدين” شده است و درهرملاقات ازآنها نام ميبرد….تا جايي كه به اتهامات تروريستي عليه مجاهدين مربوط ميشد, اين اتهامات بدليل كاذب بودن دلايل و نبودن هيچ پايه حقوقي و واقعي , طي 7 سال مبارزه حقوقي در7 دادگاه باطل اعلامشد . درصورت لزوم ميتوانم شما رابه سند دادگهاها اهاله بدهم. 

به طراحت بگويم.. هيچگاه هيچكس دراين سازمان پر افتخار نه به تروريسم معتقد است و نه كار تروريستي انجام داده است
شما به قوانين اشاره كرديد…

اولا شخصا بايد بگويم كه كدام قوانين بوده كه خود رژيم آنها را زير پا نگذاشته باشد؟ ايا بحث آمال و آرزو هاي مردم محروم ما صرفا بحث قانون است؟

دوم اينكه اگر چنين است پس اين شعار ”مرگ برديكتاتو” و يا شاه سلطان ولايت مرگت فرا رسيده ” و يا ما زن و مرد جنگيم بجنگ تا بجنگيم و …چيست و چرا شعاري دروصف تغيير قانون نيست ؟ مگر شما نميگوييد ”مردم ایران روش کاملا دمکراتیک را برای رسیدن به دمکراسی واقعی انتخاب کرده اند با این اصل که یک نظام وابسته به قوانین جاری آن مملکت است و خوبی و بدی یک رژیم به خوبی و بدی و دمکراتیک بودن قوانین موجود در آن بستگی ؟

بسيار عالي.. اگر اين رژيم سفاك ازاين طريق قابل تغيير كامل است ..كامل چه عالي ..ما هم استقبال ميكنيم

و به هرنيرويي كه توان تغيير بدون خون ريزي آنهم ازطريق تغيير قوانين كشوري را داشته باشد سر تعظيم فرود مياوريم…
اما دوست عزيز …شعارهاي مردم …تجربه 29 ساله و حتي قبل ازآن ..طينت اين رژيم عكس اين را متاسفانه ثابت كرده است ..اما بگذاريد ما هم به گفته شما اميدوار باشيم… ”. 

موفق و پيروز باشيد .

 

سین الف

من از پاراگراف اول جوابیه شما بیشتر نرفتم چون خود محور بودن از تک تک کلمات آن می ریزد. من از این ادبیات بیزارم و اطمینان دارم که مردم ایران هم از این ادبیات خود محور تنها خود کامگی برداشت می کند. شما نه از نیازها نه از خواستهای واقعی مردم ایران شناخت دارید نه از جایگاه واقعی جنبش سبز مردم ایران هیچ میدانید. تنها پیشنهاد می کنم که یا طرز فکر خود را اصلاح کنید یا خود را از جنبش سبز مردم ایران جدا کنید علنا و عملا و بی خود از جنبش را بدنام نکنید.

در ضمن زیادهگویی های شما به خاطر یک اشتباه تایپی و فقط یک اشتباه تایپی نشان از کم آوردن شما دارد البته تروریست خود معلوم است کیست. شما لطفا از اتحادیه اروپا و آمریکا بخواهید شما را از لیست تروریستها خارج کنند بعد به دیگران تهمت بزنید.

واسلام

طرفدار سازمان مجاهدین خلق :

بهترين لجن مال كردن …همان بد دفاع كردن است..هرچند كه بين اين گونه برخوردها و جنبش واقعي سبز كه دنبال آزادي و دموكراسي است تفاوت قايل هستم

ازواسلام گفتنان نيز مشخص شد كه چرا چنين با مجاهدين در ميافتيد … گويا بشدت ازآينده اين رژيم ترس داريد. 
البته كه هركس كه دست دردست اين رژيم داشته باشد و هنوز هم درپي نگه داشتن نخ نبات آن باشد بايد هم ازمجاهدين ترس و وحشت داشته باشد. 

گرچه بحث مجاهدين را شما ازابتدا بازكرديد و نه من بايد يك چيز گفت ..حتي الان نيز اگر شما برشعار زير با من موافق باشيد بازهم اميدي شايد براي آينده آناني كه شما اسم برديد درآينده ايران باشد :

“مگر بر خامنه اي …مرگ بر ديكتاتور ” ..درود در آزادي ..زنده باد جمهوري ايراني ” ..بفرما ..

درود بر آنكه برعليه اين رژيم دجال حتي نفس ميكشد

 

 سین الف:

من با شعار مرگ برای هیچ کس موافق نیستم

بله من شدیدا نگران پایان کار این رژیم هستم. نه به آن دلیلی که شما می خواهید من را و خیلی های دیگر را وابسطه به رژیم به قول شما دجال جمهوری اسلامی نشان دهید بلکه به دلایل زیر:

اول اینکه تاریخ جنبش آزادی خواهی و دمکراسی خواهی مردم ایران نشان می د هد که هر بار مردم ایران در فرار از دست دیکتاتوری به هم متحد شدند به دلایلی به یک دیکتاتوری جدید رسیدند. اکنون هم من شدیدان نگرانم که اولا مردم هنوز آمادگی رسیدن به دمکراسی را نداشته باشند و مجددا برای خود دیکتاتوری دیگر بسازند ودوما اینکه کسانی از این خواست مردم سوء استفاده کنند و موج سواری کنند
دوم جمهوری اسلامی و البته بعضی از مخالفین آن نشان دادند که اگر مردم به آنها روی خوش نشان ندهند به جای اصلاح خود از مردم انتقام می گیرند. من از ایجاد خشونت های جدید در کشود شدیدا می ترسم

سوم می ترسم از اینکه با تمام اطمینانی که به باورهایم دارم ولی ذره ای اشتباه کرده باشم و احیانا بعد از سالها به این نتیجه برسم که چه اشتباهی کرده ام و از کرده خود پشیمان بشم و برای فرزندانم جوابی برای کرده هایم و گفته هایم نداشته باشم. البته این حسیست که افراد خود محوری مثل شما و همفکران شما هیچ وقت درک نکرده اند و نخواهند کرد. دگماتیسم مشکلش همین است

بله من می ترسم و به این ترس خود افتخار می کنم که جلوی خیلی از تند رویهای بیجای من را خواهد گرفت و باعث خواهد شد عاقلانه تر حرکت کنم

شما هم مختارید به قضاوت خود محور خود ادامه دهید ولی این امر تفاوتی در دیدگاه مردم و جنبش آزادی خواه سبز مردم ایران در مورد شما نمی کند. البته شما می توانید خود را صاحب! جنبش سبز بدانید ولی همیشه یادآوری کنید برای خود که این جنبش در حمایت از آقایان موسوی، خاتمی و بعد از انتخابات، کروبی شروع شد و ادامه پیدا خواهد کرد. هر چند خود آقایان هم خود را رهبر این جنبش نمی دانند ولی نزدیکی این جنبش به این آقایان به مراتب بیشتر است از آنچه شما تصور آن را هم بکنید.

در نهایت و فقط برای روشن شدن ذهن بسته شما یک نکته را به اطلاع می رسانم که هیچ وقت نمی خواستم این مطالب را ذکر کنم. من هم مادر هم پدرم، هر چند كوتاه، در زندان جمهوری اسلامی بودند. یک عمو و یک خاله ام به دست همینها از بین ما رفتند. بسياري از نزديكان و عزيزانم يا به مدت طولاني در زندان بودند يا زندگي مخفي را تجربه كردن و تمام دوران كودكيم را با مخفي كردن اعتقاداتم سپري كرده ام پس مطمئن باشید شما نمی توانید من را به این رژیم متصل کنید.

دست از توهم و تهمت زدن بر دارید و حداقل با خود صادق باشید

 

طرفدار سازمان مجاهدین خلق :

دوست گرامي … درعين حال كه با بخش اول صحبتتان همدردي ميكنم.. ..اجازه بفرماييد به اين شكل بپايان ببرم :
ما به خاطر زخم زبان, شلاق, شكنجه , دار , حمله و چماق و قمه ..مدتهاست نه فقط با خود , بلكه با مردم قهرمانمان هم صادق بوده ايم..
شما چطور؟ آيا شما با خود صادق بوده ايد؟

براي شما درتثبيت اعتقاداتتون موفقيت آرزو ميكنم ..

 

سین الف:

کسی که زبان تیر و تفنگ را فهمید و با او خو کرد جز دوستی «زخم زبان, شلاق, شكنجه , دار , حمله و چماق و قمه» نمیدانم. شما باید ادبیات سیاسی خود را به انسان دوستی تغییر دهید

همانطور که قبلا هم گفتم شما همانی هستید که فقط به خاطر یک اشتباه تایپی غیر عمدی من که به جای مجاهدین خلق نوشتن مجاهدین انقلاب اسلامی نزدیک به بیست خط به من درس تاریخ دادید که خود را ثابت کنید. 

وقتی میگویم انسان دوستی اشاره به آن می کنم که وقتی مردم در خیابانها برای پس گرفتن رای خود مورد ضرب و شتم قرار میگیرند، همان بسیجی مزدور را مورد حمایت خود قرار میدهند تا مورد ضرب شتم مردم خشمگین قرار نگیرد. اشاره به آن زمانی دارم که 3 میلیون نفر از همین مردم به خیابانها میریزند و راهپیمایی سکوت برگزار می کنند. اشاره آن دارم که مردم حاضرند هزینه بدهند ولی دست به خشونت حتی در مقابل خشن ترین جیره خواران نظام نزنند. این ادبیاتیست که شما و هم فکران شما با آن بیگانه اند و این چیزیست که جنبش سبز مردم ایران می خواهد. شعار مرگ بر این و مرگ بر آن شعارهای احساسی مردم است نه شعارهای عقلانی مردم و همه حتی آنهایی که این شعارها را می دهند در شرایط منطقی به این امر واقفند.

وقتی مردم ایران می گویند اعدام نکنید. فقط برای آن مبارز کرد یا هر کسی که مخالف رژیم باشد پای این حرف نیستند. اصل وقتیست که پیروز شدند و خامنه ای را اعدام نکردند. و گرنه در قدرت نبودن و مخالفت با قدرتنمایی که کار آسانیست. وقتی مادر داغدیده سهراب برای گرفتن رضایت ولی دم ساعت 4 صبح جلوی زندان اوین حاضر می شود، باید انسانیت را یاد گرفت

د رضمن ترور بر خلاف آنچه شما گفتید فقط » ضد مردم است .. و برای ترس و وحشت ايجاد كردن درميان مردم » نیست بلکه «هرگونه عملکرد یا تهدید برای ترساندن و یا آسیب رساندن به شهروندان، حکومت و یا گروهها و شخصیتهای سیاسی» تعریف کامل ترور می باشد

 

هدف هر وسیله ای را توجیه می کند

اکتبر 3, 2009 by

چندی پیش وقتی مقاله «با آقای خامنه ای در زندان شاه» از هوشنگ اسدی رو در روز آنلاین خواندم پیش خودم به این نتیجه رسیدم که حتما قدرت انقدر چشم و دل انسانها رو کور می کنه که باعث شده هوشنگ اسدی در مورد هم سلولی سابقش آقای خامنه ای بگوید:

هنوز هم که سال هاي دراز از ان روزها مي گذرد و من تبعيدي «در غربت» هستم و آقاي خامنه اي د رمقام » ولايت» ‏آن روزهاي مهرباني از دلم نرفته است. آنچه را در باره نقش او در سياست مي گويند، عقلم مي پذيرد و احساسم رد مي ‏کند. ‏

یا در انتهای مقاله خطاب به ایشان می گوید:

اما بيشتردلم مي خواست درست مثل همين روزها در زمستان 1353 زنداني ستمي بوديم که براي براندازي آن دست در ‏دست داشتيم. باورکنيد دوستي ما از ولايت شما و غربت من دلنشين تر بود…‏

ولی وقتی سخنان پایین رو خوندم به این نتیجه رسیدم که تمام ارزشهای انسانی برای اینها تا زمانی ارزش است که به حکومت آنها کوچکترین لطمه ای وارد نکند.

اینها بخش هایی از صحبت های آیت الله خامنه ای در تاریخهای ۱۳۸۱/۰۱/۱۶، ۱۳۸۳/۰۱/۲۶، ۱۳۸۳/۰۲/۲۷ است:

 

 

– قبل از اينها هم در طول تاريخ در دنيا و حتّي در زمان خود ما کساني بودند که خيال مي‏کردند با زور و سرنيزه مي‏شود بر ملتهاي خودشان يا ملتهاي ديگر سوار شد و حکمراني کرد. دنيا هيتلرها را ديده است، رهبرانِ اوايل کارِ شوروي را ديده است؛ دنيا بعضي از قدرتهاي ديگر را هم اين زمان و قبل از اين زمان ديده  است؛ اينها شکست خوردند.

– دولت جعلي صهيونيست […] مرد و زني را که دم تيغشان بيايد، مي‏کشند و هيچ ملاحظه نمي‏کنند.  شنيده‏ام جوانان و مردان را – از سنين سيزده سال تا پنجاه سال – دستگير مي‏کنند و […] به مناطقي برده‏اند که معلوم نيست کجاست! خبرهايي که از داخل بازداشتگاهها بعضاً به بيرون درز کرده و در مطبوعات دنيا منعکس شده است، خبر مي‏دهد که اينها را شکنجه و آزار مي‏کنند [….] حتّي بيمارستانها و داروخانه‏ها را مورد تهاجم قرار مي‏دهند. […] خلاصه وضع عجيبي به‏وجود آورده و صداي دنيا را در آورده‏اند!

– ماجراى زندان «ابو غريب» […] داغ ننگى بر پيشانى امريكاييها شد؛ و اين داغ به اين آسانيها پاك نخواهد شد. آن وقت رؤساى امريكايى[…] مى‏گويند ما خبر  نداشتيم؛ عذرخواهى‏شان اين است! مى‏گويند ما اطلاع نداشتيم؛ […] مگر فرق مى‏كند كه چه كسى مردم را شكنجه كند؛ صدام يا شما؟! شكنجه، شكنجه است. […] معلوم مى‏شود كه از مدتها قبل اين كار اتفاق افتاده و حالا آشكار شده است؛ بنابراين بايد خبر به اينها رسيده باشد و اگر نرسيده، اين موضوع، خودش جرم ديگرى است. وانگهى، مگر صدام خودش به سلولها مى‏آمد و شكنجه مى‏كرد؟ صدام هم مأمورينش مى‏كردند، شما هم مأمورينتان دارند مى‏كنند.

– من وجدان جهاني را به داوري و قضاوت دعوت مي‏کنم. همه حرفهايي که به عنوان تحليل سياسي، راه‏حل، توصيه مي‏زنند، در  مقابل اين واقعيت، افسانه و موهوم است. واقعيت اين است که ملتي در خانه خود تحقير مي‏شود، دستگير مي‏شود، کشته مي‏شود، جوانش از او گرفته مي‏شود، امنيتِ جان و مال و مسکنش به‏وسيله غاصبان همان سرزمين تهديد مي‏شود. حال وجدان جهاني قضاوت کند؛ اين جا حق با کيست و وظيفه انسانها چيست؟ ما به هيچ چيز ديگري احتياج نداريم؛ همين واقعيت را مقابل خودشان بگذارند ببينند چه اتّفاقي در حال وقوع است؟

– در اوّلِ کار […] نگذاشتند دنيا بفهمد که اينها چه فجايعي انجام مي‏دهند؛ اما امروز دنيا مي‏بيند. البته تلويزيونها و دوربينها قادر نيستند حقيقت را  نشان دهند. فقط بخشي از حقيقت؛ يک تصوير و شبحي از حقيقت را نشان مي‏دهند؛ حقيقت خيلي بيشتر از اينها و خيلي تلختر از اينهاست. واقعيت را از روي همين فيلمهاي تلويزيوني که در دنيا پخش مي‏شود – آن‏جاهايي که پخش مي‏شود – قضاوت کنند.

کي حاضر است جوانش برود در يک واقعه خونين و يک ساعت ديگر به قتل برسد! اين است که يک مادر، جوان خودش را در آغوش مي‏گيرد، مي‏بوسد اما گريه نمي‏کند. مي‏گويد من اين را مي‏فرستم. ببينيد شما بر سر اين مادر چه آورده‏ايد؟! شما ببينيد بر سر اين ملت چه آورده‏ايد که حاضر است به اين نحو جوانش را به ميدان بفرستد و مي‏گويد  اگر صد جوان هم داشته باشم مي‏فرستم که اين گونه کشته شوند. […] شما همه راهها را جلوِ اينها بسته‏ايد

– كشورى با آن فرهنگ عريق و عميق و داراى سابقه، و يك ملت تاريخى و غيور و داراى هويت را مقهور كردند و در پنجه‏ى خود گرفتند و انواع اهانتها را به او مى‏كنند؛ توقع دارند اين ملت عليه آنها برنگردد و وضعى كه امروز مشاهده مى‏كنيد، پيش نيايد.

– اگر شما مى‏بينيد امروز جوان عراقى […] اگر دستش برسد، بى‏ترديد ضربه وارد مى‏كند، اين كارى است كه خود امريكايى‏ها كرده‏اند؛ تقصير كسى نيست. مثل ديوانه‏يى كه هى به اين و آن مى‏پرد، بى‏جهت اين و  آن را متهم مى‏كنند؛ «از فلان‏جا تحريك شدند، از فلان‏جا دخالت كردند»؛ نه، تحريك سى نيست؛ اين هويت ملت عراق است كه  دارد بروز مى‏كند. وطن يك ملت را بگيريد، سربازتان را در كوچه و خيابانِ او راه بيندازيد، به زن او بى‏حرمتى كنيد، جوان او را جلوى چشم همه روى زمين دمرو بخوابانيد و كف پوتينتان را روى سر او بگذاريد؛ من كه اين‏جا نشسته‏ام، طاقت نمى‏آورم اين وضعيت را ببينم؛ چطور يك انسان با ايمان و با غيرت عراقى اين وضعيت را تحمل مى‏كند؟ لازم نيست كسى تحريك كند؛ خود شما بزرگ‏ترين و پليدترين تحريك‏كننده‏ى ملت عراق هستيد. چرا وارد  خانه‏ى او شديد؟ چرا دروغ گفتيد؟

– كارشان به جايى رسيده است كه تحمل وجود يك پيرمرد روحانىِ فلج را هم كه بايد روى چرخ راهش ببرند، ندارند. كسى مثل شيخ احمد ياسين را نمى‏توانند تحمل كنند. […] خيال مى‏كنند اين سياست به جايى خواهد رسيد. روزنامه مى‏بندند، مطبوعات را توقيف مى‏كنند؛ از اين‏جا بگيريد تا كشتار مردم.

– آنها اشتباه مى‏كنند؛ خيال مى‏كنند مردم دنيا نمى‏فهمند؛ خيال مى‏كنند مى‏شود اين‏طورى   ادامه داد. اسم دمكراسى مى‏آورند: به عراق آمده‏ايم براى مردم‏سالارى! مردمسالارىِ بى‏مردم! مردم‏سالارى نيست، مردم  كشتارى است.  […] اينها اشتباه مى‏كنند، موفق هم نخواهند شد.

نردبان و میرحسین

سپتامبر 29, 2009 by

بخشی از نوشته هوشنگ اسدی (به خدا باید این نوشته رو روزی صد بار بخونیم یادمون نره. ضمنا از موسوی یاد بگیریم چیزی رو که همه بزرگان این فبیله که برای آزادی هم جنگیده بودند فراموش کرده بودند

نگران بودم تا امروز که بیانیه شماره سیزده در آمد و این خطوط را در آن خواندم: «مردمی که می‌خواهند سرپای خود بايستند و حياتی کريمانه را تجربه کنند جا دارد که از نخستين قدم‌هايی که به ناکامی‌‌شان می‌انجامد با بيشترين دقت‌ها پيشگيری کنند. تولد اينجانب نه هفتم مهر که روز آشنايی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنيا آمده بودم نيز جا نداشت حرکت شما به کيش شخصيت آلوده شود. اميدوارم اين کلمات مرا صميمانه و از سر نگرانی و نه يک شکسته‌ نفسی بی‌حقيقت و تعارف‌ گونه تلقی کنيد.»

این میر حسین موسوی امروز ششم مهر ماه 1388 است. پایش را روی پله اول نردبام نمی گذارد. متوجه هستیم چه حادثه مهمی است؟ و یا تلاش خواهیم کرد نردبام را جائی دیگر زیر پایش بگذاریم. یادمان نرود. این مائیم که از آخوند وقزاق و شاهزاده و بچه آهنگر، دیکتاتور می سازیم.

Hello world!

سپتامبر 29, 2009 by

Welcome to WordPress.com. This is your first post. Edit or delete it and start blogging!